نجوایی در گوش آن که دوستش دارم
نجوایی در گوش آن که دوستش دارم
برادر جوانم !میدانم که تو به علایقت مشغول هستی اگر چنین است به من اجازه بده تا چند دقیقه تو را مورد خطاب قرار دهم تا در این صفحات اندک که محتوای والایی دارند تامل و اندیشه کنی.این صفحات گوشه ای از مودت و علاقه من نسبت به توست و در آنها نگرانی و سرزنشم را در خصوص تو ابراز می دارم . این سخنان را به صراحت یک برادر و دلسوزی یک دوست نوشته ام.
این سخنان را به هر جوانی که می خواهد با راه استقامت آشنایی پیدا کند اهداء می کنم.
به هر جوانی که هوس به اسارتش در آورده و شیطان راهبری اش نموده.
به تو ای نواده قهرمانانی که تاریخ را دگرگون ساخته اند و در گوشه گوشه دنیا پرچم توحید را برافراشته اند.
به تو که بنای استواری را بر افراشتی پرچم رفعت را به اهتزاز در آوردی و برای این کار فداکاری نمودی.
این ها سخنان صادقانه و محبت آمیز و زبان ارتباطی من با تو و دسته گلی است که به پیشگاهت تقدیم می کنم و از خداوند متعال مسالت دارم که این کلمات دلت را لمس کنند و این سطور قلبت را به لرزه در آورند.
??برادر جوانم !باید لحظه ای با نفس خود جهت محاسبه و حساب و کتاب خلوت کنی. به خدا سوگند همانگونه که می خوابی از دنیا می روی و همانگونه که بر می خیزی برانگیخته می شوی و بر اساس اعمالت پاداش می بینی . بهشت برین از آن فرمانبرداران و آتش جهنم از آن نافرمانان است ...بسوی پروردگارت بازگرد